مذاهب باطل دردین اسلام خدایی بایداز خجالت بمیرند ده سال است قادر به جواب گویی نیستند
مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست کسی که چون محمد است جمال روی خاتم است جان نبی علی ولی قائم آل محمد است {عج} والله ندیدم حق را نپذیرند برادران اهل سنت شریف ترین مردم دنیا هستند و درجا کلام حق رامیپذیرند نام شیعه 12بار در قرآن آمده { وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ} به ابجد وصی پیامبر 359-231 ابوبکر = 128حسین وزیر پیامبر 476 - 231= 245علی 110 + 135 فاطمه 245وصی نبیا 169علی مهدی169به ابجدبرترین دین 926-541عمر ابوبکر=385 با آل قرآن 385 فلسفه دین الله 385با قانون الهی دین الله 385یا الله وصی بحق محمد 385با آل قرآن385 شیعه 385راز اهل عالم 385 شیعه 385بدین واقعی اسلام 385فلسفه دبن الله 385 به دین الهی الله محمد علی 385به اهله محمد فاطمه علی385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام 385 این عدد نورانی را جلوی آئینه بگیر ابجد 5 تن آل عباء میشود 583 = 385 شیعیان فرزندان اهل بیت میباشند وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ: نام شیعه چندین بار در قرآن آمده شیعه یعنی چه385به ابجد کبیر لا اله الا الله 166+محمد92+110علی +17 نماز = 385 شیعه یعنی اسلامه حق 245+140 با اسلامه= 385 شیعه نام شیعه 12 بار در قرآن آمده ولی نام فرقه های باطل یک بار هم در قرآن نیامده پس همه فرقه های باطل را محکم به دیوار بزنیم هر چیزی در قرآن بود قبول ولی اگر نبود محکم به دیوار توالت تاریخ بکوبید محکم وهابی اول دوم عمری خیلی ..... شیعه دوازده امامی385 ابجد385بدین واقعی اسلام385اسلام پیامبر385پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 بدین واقعی اسلام 385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام 385 فلسفه دین الله 385 به علم ابجد 385 بدین واقعی اسلام 385 شیعه385 یعنی حق اسلامه385 اسلام پیامبر 385فقط دین اسلام 385 بدین اسلام واقعی 385اسلام پیامبر385بدین واقعی اسلام 385اسلام واقعی الله 385 شیعه 385 دوازده بار در قرآن آمده ولی نام شما و فرقه هایتان یک بار هم نیامده استوَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ: به علم ابجد بهترین دین ها 737-541 عمر ابوبکر= دین اسلام 196 کلید اسلام 196 ضرب 14 معصوم شیعه میباشد 196 به ابجد دین اسلام 196 اصوله دین 196 دین اسلام 196 کلید اسلام 196 از پیامبر سئوال شد جانشینان شما چند نفرند فرمود 12 نفر پیامبران چند نفر بودند فرمود 124 هزار نفر و فرمود رسولان حق چند نفر بودند ایشان فرمود 313 نفر به ابجد رمز الله 313هر سال 313 روز با 52 جمعه 52+313= 365 روز سال رمز الله 313+72 یاران امام حسین72 +313 یاران امام زمان = 385 شیعه 385با آل قرآن385 شیعه 385 سلام به نام زیبایت یا قائم آل محمد من فقط دانم که مولایم توایی مولاء دیر نشده دیدار مجدد بنظر شما انگار یادت رفته ما را آقا ما شما را میخواهیم آقا هر وقت شما خواستی که نشد بگو ما بیائیم به دیدن شما وقتی روبروی شما قرار میگیرم تمام حاجاتم بر آورده میشود و دلم آرام میگیردشادی واقعی دیدار با شماست افتخار شیعه نام قائم است لطف مولایم بما هم دائم است مولاء منتظرم تا شکایت به مادرم زهرا نکرده ام بیا آقا جمالتو عشق است یا قائم آل محمدی مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست صد کتابو صد حدیث آئینه روی محمد علیست سرور کائنات محمد استو جمال قائم آل محمد علیست جانشینه حق مولایم علی خیبر کنی بت شکنی یا قائم آل محمدی تو آقایی تو مولایی جمال محمدی کمال علی جمال خدا با رسول توایی جانه شیعه و جانه رسول مگر نام محمد هم علی نیست جانشینه حق پیغمبر علیست همین بس که نام محمد علیست صد کتابو صد حدیث آئینه روی محمد علیست وصی خدا بت شکن به کعبه به دوش نبی ست جمالتو عشق است یاقائم آل محمدی تو چقدر خوبو زیبایی روح علی جانه محمدی جمال رسولو کمال علی مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست بوود نام تو چون مولاء الهی بوود نام مولاء الهی عزیزه بتولو جانه مصطفایی مرتضایی بحق هم که وصی مصطفایی مرتضایی فرق حیدر کعبه ومحراب چیست هر دو باشد یک نشان حق با علیست قسم به ذات کبریاء که جانشینه مصطفی بوود علی مرتضی مگر نام محمدهم علی هم علی نیست آئینه روی محمد علیست نگینه روی مصطفی بوود علی مرتضی صد کتابو صد حدیث آئینه روی محمد علیست همین بس که نام محمد علیست وصی بحق 110 محمد علیست بت شکن در کعبه بر دوش نبی ست بلغ العلی بکمالهی کشف الدجا بجمالهی حسنت جمیع خصالهی صلو علیه و الهی چه جمال با صفایی شده نامت الهی هم ساقی کوثر علی حیدر علی صحر ابن عم وصی مصطفی حله پوش هل اتایو انما وارث گنجینه سرر قضاء قابل تشریف قوله لا فتا مولاء علیست شا هراره حق تو هستی در سلوک کائنات پرورده به دامن خود مصطفا عجب گلی گل کوثر گل حیدر یا قائم آل محمدی چه جمال با صفایی شه عالمی فدایی که به جای مصطفایی که تو بعداز خدایی شده نامت الهی تو جمال مصطفایی که علی مرتضایی شده بت شکن به کعبه که به دوش مصطفا یی که جمال مرتضایی شده نامت طلایی تو طلای ناب مایی صد کتابو صد حدیث آئینه روی محمد علیست مگر نام محمد هم علی نیست ائینه روی محمد علیست اگه کسی با هوش باشه که عمری نمیشه ولی مکه لیاقت فرزندان پیامبررا از دست داد همه به عراق و ایران آمدند شما اگر دینتان را از ایرانیها فرزندان پیامبر گرفته اید خوشا به حالتان قرآن 351 فارسی351 رسول خدا فرمود روزی یاران سلمان فارسی در عین دانایی و حقیقت شما را به اسلام دعوت و شمانمیپذیرید پیامبر فرمود هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم کوثر باشد شیعیان فرزندفاطمه میباشند ما ایرانیان افتخارمان این است که نوهای رسول خدائیم یا از مادری یا پدری فرق نمیکند نسل ایران نسل فاطمه سلامه الله علیه میباشداسلامه حق 245 منظور علی 110+135 فاطمه =245 اسلامه حق میباشنداسلامه حق 245 منظور علی 110+135 فاطمه =245 اسلامه حق میباشند دوست دارم دوباره بنویسم یک بارم برای مولایم مهدی مینویسم مولاء افتخار کن نوکرای خوبی داری اسلامه حق 245 منظور علی 110+135 فاطمه =245 اسلامه حق میباشند یک بار هم برای مادرم حضرت حواء و حضرت فاطمه سلام الله علیه اسلامه حق 245 منظور علی 110+135 فاطمه =245 اسلامه حق میباشندیک بار هم برای شهدای شیعه از حضرت آدم تا حضرت مهدی صلوات الله علیه اسلامه حق 245 منظور علی 110+135 فاطمه =245 اسلامه حق میباشندیگ بار هم برای سنیها که حق را بپذیرند خودشونو مثل عمر به خریت نزنند بخدا اگر حق را نپذیرید روز قیامت بیچاره اید من نوشتم و شما هم خواندید دیگر جای هیچ بهانه ای نیست اسلامه حق 245 منظور علی 110+135 فاطمه =245 اسلامه حق میباشند گمراه دین 310 عمر 310 310کفری 310 دلیل نفاقه جهل عرب 310اباجهل در دین 310منکر310نیرنگ310مار زنگی 310کفری310 منکر 310جاهل منافق310 نامردیه 310عمر 310 نیرنگ310نمرودی310 سامری310 گمراه دین310310نمرودی 310جاهل منافق310ابله منافقا310 مکرن310حرامیان 310بی ایمان دین اسلام310 حرامیان 310 نیرنگ310 قاصب مذهب الله 310 مذهب ناحق اهل دین 310گره اهل دینه 310 قفل اهل دین 310 قاصب مذهب الله 310 مخالف اهل دین 310 فاسق دینه 310 نیرنگ310 با اهل منافق310 ملعون و پلید اهل دین 310قاصب بکل دین 310 اهل نابکار 310 بمنافق اول 310 ابله منافقا310 جاهل منافق310 حرامیان 310عمر 310 گمراه دین 310 منکر 310 کفری 310 نامردیه 310 یا باء دین اسلام 310قاصبان بدین 310عمر 310 جاهل منافق 310 حرامزاده پلید 310 فاسق دینه 310وهابی کودن دین اسلامی 310 رمززناه 310 گمراه دین 310منکر 310نامردیه 310با وهابیه نادان دین حق 310 کفری310 نیرنگ310نمرودی 310سامری310 310دائش وهابی نادان 310 اباجهل در دین 310گمراه دین 310 جاهل منافق 310 کفری 310حرامیان 310 نامردیه 310دزدانه فدک فاطمه 310بمار زنگی 310کفری منکر 310جاهل منافق 310 نامردیه 310عمر 310 سگ مردها310نیرنگ 310نمرودی310سامری310 گمراه دین310 مکرن310 خباثتی1512-1202 سه خلیفه = 310 عمر 310نامردیه 310 منکر310 کفری310نیرنگ 310 عمر310بوگند مردابا 310سگ مرد ها 310 کبر پلید دین 310بقلدره دینه 310نار جهیما310 خاک عالم بر سرت کنم عمر عرعر خر هم بوود لعن عمر این نام 310چیست که عرعر میکند اهل سنت را همه خر میکندتف به روی هر کسی نادان بوود هم طرفدار ابوبکروعمر عثمان بوود عرعر خر هم بوود لعن عمر به ابجد خائنان 772-451 عمر و ابوبکر = 231 ابوبکر 231 فاسق 231جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند به ابجد اشراردینها772-541= 231 احمق ملحد 231 ابوبکر 231 رکب وبا 231ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها231 ادیانی جعلی باطل 231 بابی عقلیها231 یاابوسفیانی231دورویه 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231 احمق ملحد231 لانه جاسوسیه 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر231راه دزدی 231 نفاق 231احمق ملحد231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها 231 بابی عقلیها 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر و عمر 541قاتلی 541 ابوبکر و عمر 541در غدیر خم دین کامل شد اکملتو لکم دینکم بعد از وفات پیامبر دشمنان دین خدا گمراه دین 310مکرن کفری عمر310نیرنگ 310گمراه دین 310 مکرن310کفری دزدان فدکه فاطمه310بمارزنگی310 کفری310منکر 310جاهل منافق منافق ابلها 310نامردیه310 کفری310عمر310نیرنگ 310 نمرودی310 حرامزاده پلید310 سامری310 گمراه دین310مکرن 310 بکج راه 231 ابوبکر231 دزده دینه اسلامی 231دزدا فدک نگونه 231ابوبکر 231رکب وبا 231 ابوبکر+310عمر= 541فتنه عالم 676-135 فاطمه = 541 عمر وابوبکر فتنه عالم بودند شرم گینان 651-110 علی = 541 عمر ابوبکر رکب وبا 541 عدواهل بیت بوده اند 541 گرگ منافقینی 541
JSN-LGRP1-CHN 10.0.0.168 1
ابزار وبلاگ 1
خرید لایسنس نود32 1
خرید عینک آفتابی اصل 1
سر دنده ال ای دی led
ردیاب مخفی خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان اسلامه حق 245 علی 110 + 135فاطمه = 245 =5 ضربدر4ضربدر2= 40 و آدرس alialiali.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 313
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

به ابجد مقصر 430+541 عمر ابوبکر = 971 ظالم به دست می آید به ابجد ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر541 دشمنه اسلامی 541 اهله شر 541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر541 قاتلی 541 مرگ کافر 541 به ابجدکبیر ابوبکر عمر عثمان 1202تفرقه در ادیانه اسلامی 1202نگین ترین مردانه ملحد 1202ننگین ترین نامردان پلید 74 ابجد صغیر 74 به ابجد مردان رجس پلیدی615-541عمر ابوبکر=74 ابجد صغیر سه خلیفه 74 میباشد ان من المجرمین منتقمون74 به ابجد فتنه های دین 615-541=74 فرقه ابجدصغیرسه خلیفه 74 میباشد دین اسلام 74 فرقه شد 74 فرقه ابجد سه خلیفه میباشد (ان من المجرمین منتقمون 74) فرقه شدن دین اسلام توسط عمر22+27 ابوبکر+25 عثمان = 74=74والشجرتها الملعونه 74منافق دین اسلام 467-541= 74عمرابوبکر عثمان74 دزدان نادان یا ملحد دینه اسلامی 467-541عمر وابوبکر = 74 ابجد صغیر سه خلیفه 74منافق دین اسلام 467-541= 74عمرابوبکر عثمان74دزدان نامرده دینه اسلام 467- عمر و ابوبکر 541= 74 74منافق دین اسلام 467-541=74 74عمرابوبکر عثمان74 دزدان نامرده دینه اسلام 467-541عمر وابوبکر = 74 ابجد صغیر سه خلیفه 74منافق دین اسلام 467- 541 ابوبکر عمر= 74عمرابوبکر عثمان74دزدان نامرده دینه اسلام 467- عمر و ابوبکر 541= 74 شیطان گمره 615- 541 عمر و ابوبکر= 74به ابجد کفره 305-231 = 74فرقه در کفر میباشند 74 ابجد عمر 22+27 ابوبکر +25 عثمان = 74 فرقه شدن دین اسلام توسط ابوبکر وعمر و عثمان صورت گرفته 74نفرته 735-661 عثمان = 74 ابجد سه خلیفه 74 میباشد74 ان من المجرمین منتقمون74 سه خلیفه =سه خلیفه تفرقه در دین نمودند آیه قرآن به ابجد صغیر و کبیر عمر و ابوبکر و عثمان این هم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 عمر 310+231 ابوبکر +661 عثمان = 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 از تورات و انجیل و اوستا هم خواستید میآورم خیلی پروئید و نامرد آیه قرآن هم به ابجد صغیر هم به ابجد کبیر باید از خجالت بمیرید جواب خدا را چه خواهید داد گمراه دین310 عمر 310 منکر310نیرنگ 310بمار زنگی 310کفری310 منکر 310ابله منافقا310جاهل منافق310 اباجهل در دین 310گمراه دین 310 جاهل منافق 310 کفری 310حرامیان 310 نامردیه 310دزدانه فدک فاطمه 310 منکر 310عمر 310 ابله منافقا 310وهابیه منافقی 310 عمر310 فتنه ها 310+231= 541 ظالم 971-430 مقصر = 541 +430 مقصر = 971 ظالم -310 عمر ظالم 971-310 عمر = 661 عثمان - 430 مقصر = 231 ابوبکر نامردیه 310عمر 310 نیرنگ310 نمرودی310 سامری310 گمراه دین310 مکرن310حرامیان 310بی ایمان دین اسلام310 عمر 310 گمراه دین310 جاهل منافق 310نا اهل کل مذاهب310 نامردیه 310اهل نابکار 310اهل نابکار310 درد کل مذاهب310 نا اهل کل مذاهب 310نابکاراهل دین310 منکر 310 کفری 310 نامردیه 310 عمر 310 جاهل منافق 310 حرامزاده پلید 310 رمززناه 310 گمراه دین 310منکر 310نامردیه 310با وهابیه نادان دین حق 310 کفری310 نیرنگ310نمرودی 310سامری310 310مار زنگی 310کفری منکر 310جاهل منافق 310 نامردیه 310عمر 310 سگ مردها310نیرنگ 310نمرودی310سامری310 گمراه دین310 مکرن310 خباثتی1512-1202 سه خلیفه = 310 عمر 310نامردیه 310 منکر310 کفری310نیرنگ 310 عمر310بوگند مردابا 310سگ مرد ها 310 کبر پلید دین 310بقلدره دینه 310نار جهیما 310 بمار زنگی 310به ابجد خائنان 772-451 عمر و ابوبکر = 231 ابوبکر 231 فاسق 231جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند به ابجد اشراردینها772-541= 231 ابوبکر ابوبکر231 نفاق 231 احمق ملحد 231عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها 231 بابی عقلیها 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق 231دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها231 ادیانی جعلی باطل 231 حرامیان 310 نیرنگ310 قاصب مذهب الله 310 مذهب ناحق اهل دین 310گره اهل دینه 310 قفل اهل دین 310 قاصب مذهب الله 310 مخالف اهل دین 310 فاسق دینه 310 نیرنگ310 با اهل منافق310 ملعون و پلید اهل دین 310قاصب بکل دین 310 اهل نابکار 310 بمنافق اول 310 ابله منافقا310 جاهل منافق310 حرامیان 310بابی عقلیها231یاابوسفیانی231دورویه 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231 احمق ملحد231 لانه جاسوسیه 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر و عمر 541قاتلی 541 عدواهل بیت 527 +14 معصوم = 541 ابوبکر و عمر 541 عدواهل بیت بوده اند


باسلام خدایی اگر این وهابی های گمراه اگر جای ما بودند با این احادیث صحیح سند چه کارها که نمی کردند ما را بیچاره می کردند خدایی از خفت خاری باید بمیرند چگونه تحمل می کنند و حق را کتمان می کنند انسان باید خیلی بدبخت و نامرد باشد وحق رانپذیرد به ابجدبا12حرف مقدس مذهب خودراثابت کنید{12حروف 12ساحت مقدس الله12}ساحت مقدس محمد12ساحت مقدس ائمه 12 امام دین اسلام 12نام شیعه 12باردر قرآن آمده است12دوازده امام حق 12حرف12اصل اسلام شیعه12دین اسلام مذهب12 شیعه اثنی عشری12 محمد علی فاطمه12اصل اسلام شیعه12محمد علی فاطمه12 اصل اسلام شیعه12بحق اسلام ناب12اصول دین اسلام 12فروع دین اسلام12ساحت مقدس الله12 ساحت مقدس محمد 12الله محممدعلی 12قرآن محممد علی12فروع دین اسلام12اصول دین اسلام 12اصل اسلام شیعه12امام دین اسلام12مومن دین اسلام12اصل اسلام شیعه12مرکز اصلی مذهب12 اصل اسلام شیعه12حرف حق دین الله12 دوازده حروف حق12حرف فقط یک کلام 12 حسین علیه سلام 12قرآن کتاب الله12اصل اسلام شیعه12 جانشینان محمد12حرف حق میباشند12محمدعلی فاطمه 12اصل اسلام شیعه12 محمدعلی فاطمه12اصل اسلام شیعه12بحق اسلام ناب 12 اصول دین اسلام12 فروع دین اسلام12اصول دین اسلام12 ساحت مقدس الله12شیعه اثنی عشری12اصل اسلام شیعه12اصل اسلام محمد12 امام دین اسلام 12نجاتبخش جهانه12اسلام ناب محمد 12جانشینان محم12حرف حق یک کلامه12برحقترین مذهب12اصل اسلام شیعه 12حرف حق دین الله12ساحت مقدس الله12ساحت مقدس محمد12ساحت مقدس ائمه12 امام دین اسلام12دوازده حرف حق12حرف فقط یک کلام 12حسین علیه سلام12الله نماز محمد12امام صادق (ع) فرمود خداوند بخاطر 50سال بی نمازی 50 هزار سال در برزخ گرفتارشان خواهد نمود گرفتاری برزخ 50 هزار سال میباشد اگر میدانستند چه مشقاتی در انتظارشان است شب تابه صبح عبادت میکردندتا نمازصبح شان قضاء نشود
با سلام مدت ده سال است که به تمام فرقه های باطل دین اسلام مهلت داده ام که با کلمه الله یا دین  یا اسلام یا دین اسلام دین و مذهب و پیامبر و جانشین پیامبرتان را و مذهب تان را به علم ریاضی قرآن ثابت نمائید مرد باشید مگر نمی گوئید خدای شما الله و دین شما اسلام و مذهب شما  ........... میباشد لطفا دو سال دیگر به دانشمندان و علمای شما مهلت می دهم اگر نتوانید با دو عمل ریاضی قرآن علم ابجد حقانیت دین و مذهب و پیامبر و جانشینش را ثابت کنید مجبور خواهم شد مثل خودتان با شما رفتار نمایم  دو سال دیگر مهلت دارید تا از سرافکندی و ذلت گمراهی مذهب خود دست بردارید و شیعه شوید نام شیعه 12 بار در قرآن آمده است { و ان من شیعه" الابراهیم اذ جاء ربه بقلب سلیم } نام شیعه زینت قرآن بوود غیر شیعه نیست در قرآن ابد فرقه های ضد دین باطل بوود پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 25 شیعه 25 اصل اسلام 25 ارباب جهان 25 دین آدم 25 نام آدم هم 25 بار در قرآن آمده است آدم باشید و حق 12 حق12 اسلام 12 نجاتبخش 12 اخلاق12 امانت 12پرچم12 مقدس12 اسلام12 ساعت 12 ماها 12 ساعت 12 اسلام 12 انجمن12 مقدس 12 اسلام 12 حق12 مغز انسان 12 رگ عصب دارد عصبانی نشوید مرد باشید و حق را بپذیرید پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 25 شیعه 25 اصل اسلام 25 ارباب جهان 25 دین آدم 25 نام آدم هم 25 بار در قرآن آمده است  مرد باشید آدم باشید و حق را بپذیرید به ابجد حق12 اسلام 12 ساعت 12 ماها 12 ساعت12جانشین پیامبر اسلام به فرموده خودشان 12 نفر می باشند در حدیث «خلفائی اثنی عشر» که از پیامبر(ص) نقل شده است، چگونه ثابت می شود که خلفای پس از پیامبر(ص) فقط 12 نفرندوحتما پشت سرهم میآیند؟183 مذهب اسلام183قلب مذهب 183 یگانه مذهب الله183+ 202محمد علی = 385 شیعه

[1] صحیح مسلم، ج ‏12، ص 186.

[2] همان، ص 187.

[3] صحیح البخاری، ج ‏23، ص 490.

[4] سنن أبی داود، ج ‏12، ص 399.

[5] سنن الترمذی، ج ‏8، ص 435.

[6] السنن الوسی

امامت در مکتب تشیّع

یکی از اصول دین است و وظایف امام در این مکتب، امتداد وظایف پیغمبرصلی الله علیه و آله وسلم می باشد یعنی فلسفة بعثت پیامبران با فلسفة نصب و تعین امام از طرف خداوند یکی است و همان دلائل که ایجاب می کند خداوند رسولی را بفرستد همانها ایجاب می کندکه پس از پیامبرخاتم امامی را منصوب کند تا عهده دار وظایف رسالت باشد. علم وسیع و گسترده، عصمت و مصونیت از گناه و خطا از شرایط اصلی و اساسی امام است چون امام همه وظایف پیامبربه جزدریافت وحی دارد وباید داشته باشدو شناسایی چنین فردی جز از راه وحی ممکن نیست از این جهت شیعه معتقد است که مقام امامت یک منصب الهی است وامام باید از جانب خداوند منصوب و معیّن گردد. پس بحث دربارة خلافت و امامت یک بحث تاریخی نیست بلکه بحث در ماهیّت حکومت اسلامی و شیوة فرمانروایی پس از رحلت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) تا پیان جهان است و با سرنوشت ما ارتباط کامل دارد همچنین باید دید که مردم بعد از رحلت پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مسائل فکری و عقیدتی و غیر آنها به چه کسی باید رجوع کنند. شیعه معتقد است پس از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) حضرت علی(علیه السلام) و یازده نفر از فرزندنش یکی پس از دیگری جانشینان بحق پیامبر می باشند و همین اصل اساسی در اختلاف بین شیعه و سنی می باشد.

 

امامت درمکتب عامه

(اهل سنت)عقیده اهل سنت خارج از این دو مطلب نیست یا می گوید:پیامبر راجع به امامت و جانشینی خود بعد از رحلتشان چیزی نگفت یا اینکه نه جانشین خودش را معرفی کرد اما مسلمانان نپذیرفتند و مصلحت را در این دیدند که ابوبکر به عنوان جانشین پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) انتخاب شود. اگر عقیده اهل سنت این باشد که پیامبر راجع به رهبری امتش بعد از خود و جانشینی اش چیزی نگفت و این مطلب را به امت واگذار نموده این عقیده قابل قبول نیست به دودلیل :
1- هیچ عاقلی غیر متعصبی نمی پذیرد چگونه پیامبری که 23 سال برای اسلام زحمت کشید برای مسائل کوچک و بزرگ امت دستور ا لعمل دارد و برای رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی امت از هیچ گونه تلاشی چه عملی وچه گفتاری کوتاهی نکرد علاوه بر آن در زمان حیات شان اگر مدت کمی از مرکز نبوت و حکومتشان برای جهاد یا حج خارج می شدند به جای خودشان جانشین تعیین می کرد و امتش را بدون رهبر نمی گذاشت کدام عقل می پذیرد بعد از رحلت شان این اسلام نو بنیاد را بدون رهبر رها کند و برود. جالب این که به عقیدة اهل سنت ابوبکر برای خودش جانشین تعیین می کند و عمر شورای شش نفره را برای انتخاب خلیفه تعیین می کند. آیا پیامبربه اندازة ابوبکر و عمر به اسلام و امت دلسوزی نکرد؟!
2- برای ابطال این عقیده احادیث فراوان از پیامبر اکرم داریم که به تواتر ثابت شده است که پیامبر علی(علیه السلام) را به عنوان جانشین تعیین کرد(مانند حدیث غدیر، حدیث منزلت و حدیث ثقلین و ... )
اما اگر عقیده اهل سنت این باشد که ما قبول داریم که پیامبراکرم(ص) علی(علیه السلام) را به عنوان جانشین خودشان تعیین نمود ولی مسلمین بخاطر مصلحت یا اینکه سن علی (علیه السلام) چهل ساله نبود انسان تا به چهل سالگی نرسد عقلش کامل نمی شود پس علی کامل نبود مردم ابوبکر چهل ساله را خلیفه قرار دادند ( این ادعا را خودم ازیک مولوی شان که حنفی مذهب بود شنیدم ) این عقیده نیزقابل پذیرش نیست چه اینکه:
اولًا: اینکه می گویند انسان تا به چهل سالگی نرسد عقلش کامل نمی شود و حتی می گویند هیچ پیامبری قبل از چهل سالگی به پیامبری نرسیده این دروغ است به دلیل اینکه حضرت عیسی(علیه السلام)در گهواره می گوید (وجعلنی نیاً) خداوند مرا پیامبر قرار داده است آیا او چهل ساله بود؟ وهمچنین حضرت زکریا
ثانیاً: این عقیده توهین به خداوند و پیامبراکرم است زیرا خداوند که خالق عقل است و پیامبر که عقل کل است آیا به اندازة مردم مدینه آن هم نه همه شان بلکه به اندازة جمعی از آنان آن مصلحت را درک نکرد که صلاح نیست علی به عنوان خلیفه تعیین شود یا اینکه علی به چهل سالگی نرسیده کسی که به چهل سالگی نرسد عقلش کامل نیست پس نباید بعنوان خلیفه پیامبر تعیین شود!. هدف ما در این بحث این است که امامت را بر پایة دلائل عقلی و تاریخی، آیات قرآنی و سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) پی گیری کنیم .
 

اما نخست به تعریف واژه امام از نظر لغت واصطلاح واژه امام
امام درلغت: واژه «امام» بروزن کتاب، به لحاظ لغوی اسم مصدر و از ریشه «اَمَّ» گرفته شده که به معنای قصد کردن وتوجه کردن است. در زبان عربی،«امام» به معنای گوناگونی به کار می رود 1 که از آن جمله «پیشوا » و «رهبر»است واژة ( امام) و جمع آن «ائمه» دوازده بار در قرآن کریم و به معنای مختلفی به کار رفته و از آن جمله، در پاره ای آیات، بر پیشوای حق و رهبری اطلاق شده است2قال أنی جاعِلُکَ للنَّاسِ إِمَاماً(بقره: 124) خداوند [به ابراهیم] فرمود: همانا من تو را پیشوای مردم قرار می دهم.گاه نیز، پیشوایان کفر وگمراهی«ائمه» نامیده شده اند: فَقاتِلوا أَئِمَّه الکفر(توبه/ 12)
بنابراین، قرآن کریم واژه «امام» را در معنای گسترده تر از معنای مصطلح در علم کلام، که به جانشینی پیامبر اخصاص می یابد، به کار برده است.اما در اصطلاح :امامت ریاست عامه در امور دین و دنیاست. یا آنکه: امامت ریاستی است بر جمیع مکلفین در امور دنیا و دین برسبیل جانیشینی از پیامبر.3پس امامدر لغت به پیشوایی ورهبری است وهرکسی که متصدی رهبری گروهی شود امام نامیده می شود چه درراه حق باشد چه درراه باطل ودراصطلاح ریاست همگانی وفراگیربر جامعه اسلامی درهمه امور دینی ودنیوی است. امام وجانیشین پیامبرچه ویژگیهای باید داشته باشد

 

الف:جانیشین پیامبر(ص) بایدمعصوم باشد :

همانگونه که پیامبر باید معصوم باشد امام و جانشین او نیز باید معصوم باشد و برای عصمت امام ادله زیادی است که به چند دلیل اشاره می کنیم:
1. ادله امر به معروف و نهی از منکر عمومیت داشته و پر آن دامن پیامبر و امام را هم می گیرد. آن گاه اگر امام(علیه السلام) هم خطا و معصیتی از او سر زند بر دیگران واجب است که بر امام انکار کنند و مخالفت نمایند و این با قول قرآن که فرمود: «أَطِیعُوا الله وَأَطِعوا الرَّسولَ وَ أُولی الأَمر منکم»4 سازگار نیست، چون در این آیه به قول مطلق فرموده از اولی الامر در قول و فعل متابعت کنید و اگر اولی الامر غیر معصوم بود هرگز خدای حکیم چنین دستوری نمی داد. آری، اهل سنّت اولی الامر را به سلطان وقت تفسیر می کنند و معتقدند که اطاعت آن در هر عصری لازم است!.
2. غرض از نصب امام(علیه السلام) عبارت است از انقیاد و تسلیم بی چون و چرای مردم به امام و متابعت از او و اگر خود امام اهل عصیان و فسق فجور باشد لازم می آید که اعتماد جامعه از او سلب گردد و اگر اعتماد سلب شد لازم می آید مردمان از او متابعت نکنند و این مستلزم نقض غرض است و قبیح.
3. اگر امام(علیه السلام) معصیتی انجام دهد لازم می آید که مقام او از عوام الناس هم پایین تر شود، چون عوام الناس ندانسته و در اثر نداشتن اعتماد کامل تن به گناه می دهند، ولی امام(علیه السلام) با آن همه کمال عقل و بینش وسیع تن به گناه می دهد و در محضر حق گناه می کند پس این به مراتب بدتر از عوام است و باز هم سبب می شود که خداوند دین خود را به دست انسانی نالایق بسپارد واین باطل است. آری، بر مبنای کسانی که معاویه بن ابی سفیان ها را خال المؤمنین و عایشه ها را ام المؤمنین می دانند و یزیدها را امیرالمؤمنین خطاب می کنند و خلیفة آنها در حالی که مست شراب است وارد محراب عبادت می شود و نماز صبح را چهار رکعت می گذارد و در سجدة نماز آخر می گوید: «اسقنی و اشرب» و نماز جمعه را در چهارشنبه می گذارند و بزرگ ترین بدعت ها را در دین ایجاد می کنند، ولی آنها تسلیم می شوند انتخاب غیر معصوم بلامانع است.
4. آیة تطهیر: انمایرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیراً «همانا خداوند اراده کرده است که ناپاکی و آلودگی را از شما اهل بیت برطرف کرده و شما را پاک و طاهر گرداند»5 طبق احادیث متواتر و بیشماری که از طریق شیعه و سنی وارد شده است آیة تطهیر دربارة پیغمبر(ص) و اهل بیت او نازل شده است این احادیث در کتب معتبر اهل سنت از قبیل: صحیح مسلم، مسند احمد، درالمنثور، مستدرک حاکم، ینابیع الموده، جامع الاصول، الصواعق المحرقه، سنن ترمذی، نورالابصار، مناقب خوارزمی و...موجود است و در کتب شیعه که فراوان می باشد. از حضرت علی(علیه السلام)نقل شده: من در خانة ام السلمه در خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بودم که آیة، انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً نازل شد، به من فرمود این آیه دربارة تو و فرزندانت حسن و حسین و امامانیکه از نسل تو بوجود می آیند نازل شده است گفتم یا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)بعد از تو چند نفر به امامت می رسند؟ فرمود بعد از من تو امام می شوی بعد از تو حسن بعد ازحسن حسین بعد از حسین فرزندش علی بعد از علی فرزندش محمّد بعد از محمّد فرزندش جعفربعد از جعفر فرزندش موسی بعد از موسی فرزندش علی بعد از علی فرزندش محمّد بعد از محمّدفرزندش علی بعد از علی فرزندش حسن بعد از حسن فرزندش حجت به امامت می رسند نامهای ایشان به همین ترتیب برساق عرش نوشته شده بود از خدا پرسیدم اینها کیستند؟ فرمودند: امامهای بعد از تو می باشند پاک و معصومند و دشمنانشان ملعون هستند.6

 

ب: علم امام وخلیفه پیامبربایدلدُنّی باشد :

علم امام: ویژگی دیگر امام، دانش گسترده و علوم خاصی اوست؛ علومی که از طرق عادی کسب دانشهای بشری به دست نمی آید و از این رو، به آن لدُنّی یا خدادادی می گویند. آگاهی جامع از تمام رموز و اسرار قرآن، و وقوف کامل بر شریعت و تمام احکام و قوانین دینی (حتی احکام موضوعات جدید و مستحدث) و آمادگی کامل برای پاسخ گویی به شبهات، همگی مستلزم آن اند که امام از علوم ویژه ای برخوردار باشد. اگر دانش امام تنها از منابع عادی تأمین شود، هیچ تضمینی برای پاسخگویی به پرسشهای دینی
گسترده و متنوع مردم وجود نخواهد داشت و این به معنای نقض غرض خداوند از تشریح دین است.پس امام علا وه براینکه ازعلم لدنی برخوردار است بلکه دارای علم غیب نیزاست علم غیبی که بوسیله خدا وپیامبر برخوردار است نه بالذات دراینجا اقوال علما را دراین موضوع مرور می کنیم:اقوال علما در مورد علم غیب امام(علیه السلام)به نقل ازکتاب آگاهی سوم جعفرسبحانی
1.شیخ مفید ( م. 413) می نویسد: امامان(ع) به ضمایر برخی از مردم آگاه بودند و به حوادث و پیش آمدها، قبل از وقوع آن آگاهی داشتند7
2 .و در جای دیگر می نویسد: یکی از دلیل های امامت علی(ع) خبرهای غیبی آن حضرت است که از وقوع یک سلسله پیش آمدها و حوادث، پیش از وقوع آنها خبر داده است و پس از چندی صدق و درستی خبرهای او روشن شده است8 و در جای دیگر می نویسد: امام(ع) اگر از باطن کسی آگاه شود به تعلیم الهی می شود و تعلیم الهی به امام از چند راه صورت می گیرد آموختن از امام پیش، و امامان پیش از رسول اکرم(ص) و خواب دیدن، دو راه از آن راه ها است.9 بنابراین اگر نویسنده ای به شیخ مفید نسبت دهد که آن بزرگوار منکر علم غیب امامان(علیه السلام) است این سخن دلیل بی اطلاعی یا غرض ورزی او خواهد بود.
3 .دانشمند بزرگ و عالیقدر ابوالفتوح محمد بن علی کراجکی (م. 449) در رسالة اعتقادات می نویسد:از اعتقادات شیعه این است که پس پیامبر خدا(ص) علی(ع) و یازده فرزند معصوم او امام هستند و امامت آنها از جانب خدای تعالی تعیین شده است و خدا برای اثبات امامت آنها معجزاتی به دست آنها ظاهر ساخته و آنان را بر بسیاری از غیب ها و موضوعات و حوادث آینده آگاه نموده است.10
4.امین الاسلام طبرسی(م . 548 ) می نویسد:همان طور که یکی از معجزات حضرت مسیح این بود که از غیب خبر می داد و می گفت: «أُنَبِئُّکُم بما تَأکُلُونَ و ما تَدَخِّرونَ فی بُیُوتِکُم»11 ؛ من به شما از آنچه می خورید و در خانه هایتان ذخیره می کنید خبر می دهم و نیز از معجزه های رسول گرامی اسلام(ص) خبرهای غیبی آن حضرت بود. همین طور از معجزات و دلیل های امامت علی(ع) خبرهای غیبی او است که همه مطابق با وقایع درآمده است.12نیز در کتاب «ناقب» بخشی از خبرهای غیبی امیرالمؤمنان علی(علیه السلام) را در حدود بیست صفحه نقل می کند سپس می نویسد: تمام این ها خبرهای غیبی است که خداوند رسول گرامی خود را از آنها آگاه ساخته و رسول خدا(ص) هم پنهانی علی(ع) را بر آنها آگاه کرده است13
5.کمال الدین ابن میثم بحرانی (م. 679 ) در چند جای شرح نهج البلاغة خود به آگاهی امیرالمؤمنان علی(علیه السلام) از غیب به تعلیم پیامبرگرامی(صلی الله علیه و آله و سلم) تصریح کرده و در چگونگی و معنی تعلیم رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و علی(علیه السلام) توضیحات داده است.14
6.ابن ابی الحدید معتزلی (م. 655 ) در شرح نهج البلاغه می نویسد: ابن که علی(ع) می گوید: « هر چه از حوادث آینده از من بپرسید خبر خواهم داد» نه ادعای خدای است و نه ادعای نبوت، بلکه منظور آن حضرت این است که من این آگاهی از غیب را از پیامبر گرامی اسلام آموخته ام سپس می نویسد: ما علی(ع) را در خبرهای غیبی که از او صادر شده است امتحان کرده و همه خبرهای او را مطابق با وقایع یافته ایم و واقع نمایی خبرهای غیبی آن حضرت دلیل این است که جمله ای که آن حضرت فرموده است راست و درست است: فوالذی نفسی بیده لاتسألونی عن شیء فیما بینکم و بین الساعه..الاانبأکم؛ سوگند به خدایی که جان من در اختیار اوست (از حوادث آینده خبر دارم) و از هرچه بپرسید آگاهتان خواهم کرد.15
7.علامه حلّی (م. 726 ) در کتابهایی که پیرامون اصول عقاید نگاشته یکی از راه های اثبات امامت علی(علیه السلام) را خبرهای غیبی آن گرامی دانسته است.
8.دانشمند بزرگ شیعه مرحوم فاضل مقدار (م.826 ) در کتاب «ارشاد الطالبین» تعدادی از خبرهای غیبی علی(علیه السلام)را نقل کرده و می نویسد: خبرهای غیبی آن حضرت بیش از آن است که به شماره آید و همین آگاهی آن حضرت از غیب یکی از دلائل افضلیت او بر دیگران و امامت او است16
9.محدث عالیقدر شیخ حرّ عاملی (م.1104) می نویسد: احادیثی که مفاد آن این است: «خداوند به پیامبر و امامان(ع) علم گذشته و آینده را تعلیم کرده است» متواتر می باشد.17
10.ودر جای دیگر می نویسد : امام به جمیع زبان ها آگاه است.18
11.و باز می نویسد: پیامبر و امامان(ع) بسیاری از غیب ها را به تعلیم الهی فرا گرفته بودندو هرگاه اراده می کردند چیزی را بدانند می دانستند (و از طرف خدا به آنان تعلیم می شد.).19
12.عالم بزر گوار سید علی قزوینی (م.1298 ) در حاشیة کتاب « قوانین الاُصول » می نویسد: از روایات مستفیضه استفاده می شود که آگاهی امام از گذشته و حال و آینده از نشانه های امامت او است و می توان گفت این مطلب از اعتقادات و ضروریات مذهب شیعه است.20
13.علامه بزرگوار حاج میرزا محمد حسن آشتیانی (م.1319 ) می نویسد: حق این است که امامان(ع) از گذشته و حال و آینده آگاهی دارند و هیچ چیز از آنان پنهان نیست جز آنچه علم به آن، مختص به خدای تبارک تعالی است.21
14.نگارندة رسالة «علم الساعه» (م . 1312 ) می نویسد: پس ماحصل مطلب که حق مذهب است این است که جناب پیغمبر و ائمه(ع) عالمند به جمیع ما کان و ما یکون. 22
15.علاّمه مرحوم شیخ محمد حسین مظفر (م . 1381 ) می نوسید: این که می گوییم امامان(ع) از غیب آگاه هستند مقصود علمی است که خداوند علام به آنان از راه الهام یا آموختن از رسول گرامی اسلام یا راه های دیگر می آموزد23
16.علاّمه طباطبایی در رسالة «علم الامام» می نویسد: از اخبار کثیره ای که از رسول اکرم و ائمه هدی(ع) رسیده است برمی آید که خداوند «علم ما کان و ما یکون و ما هو کائن» را به رسول گرامی اسلام(ع) داده و ائمه هدی(ع) هم همان علم را از آن حضرت به ارث برده اند.24 دانشمندان شیعه همگی تصریح کرده اند که آگاهی پیامبر و امام از غیب، ذاتی نیست و به تعلیم الهی می باشد و کسانی که علم امامان (ع) را ذاتی و بدون تعلیم الهی بدانند و تلقی کنند از « غلاه»25 به شمار می آیند و اصولاً این عقیده مستلزم شرک می باشد. با مراجعه به روایات و گفته های دانشمندان بزرگ روشن می شود که در زمان پیامبرگرامی(صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان معصوم(ع) و نیز در دوره های بعد، گاهی از واژة «علم غیب» علم ذاتی و بدون تعلیم الهی فهمیده می شده است و از این جهت در آیات و روایات و نیز در کلمات دانشمندان مکرراً تصریح شده است که آگاهی پیامبر و اما از غیب، ذاتی نیست، بلکه به تعلیم الهی از راه وحی و غیره و یا آموختن از پیامبر و امام قبل است.

 

ج: امام وجانشین پیامبر باید نصب الهی داشته باشد

دیگراینکه شیعیان اثنی عشری می گویند: تنها راه تعیین امام نص است و امام باید از طرف خدا و رسول بر امامت او تصریح شده باشد و انتخاب مردم تأثیری ندارد و به دو دلیل بر اثبات این مطلب توجه کنید.
1-.با توجه به ویژگی عصمت وبرهان که برآن ذکر شد بدست می آید که امام باید معصوم باشد بنا براین شرط امامت عصمت است و جز خداوند کسی از مقام عصمت که یک امر باطنی است اطلاع ندارد. پس غیر خدا کسی لایق نیست وامکان ندارد که امام پس از پیامبر را انتخاب کند حتی شخص پیامبراکرم(ص) هم نقش مستقل در نصب امام بعد از خودش را ندارد بلکه به امر خدا جانشین را تعیین کرد. شیعه برای اثبات اعتقاد خودش هم دلیل نقلی دارد هم عقلی هم ازقرآن دلیل دارد هم ازروایات که مورد اتفاق شیعه واهل سنت است.
2- هر انسانی با زندگانی پیامبر اسلام سر و کار داشته باشد و سیره حضرتش را مورد مطالعه قرار دهد خواهد یافت که آن حضرت همانند پدری مهربان و بلکه مهربان تر از پدر در کوچک ترین امور پیروانش را ارشاد فرموده حتی در مورد قضای حاجت آن همه دستورات فراوان دارد که در کتب فقهیه در باب طهارت مذکور است. همچنین نسبت به مندوبات و مکروهات دیگری که در سراسر فقه مذکور است. نیز تاریخ می گوید: نبی اکرم هرگاه برای مدت یک یا دو یا چند روز از مدینه خارج می شدند و مسافرت می رفتند فردی را به عنوان جانشین خود تعیین می کردند. آن گاه این امور جزئیه با امر خلافت مسلمین پس از آن حضرت اصلاً قابل قیاس نبوده است. چگونه عقل باور می کند که پیامبری که ریزترین و کوچکترین مسائل را مورد تعرض قرار داده و پیروانش را در آن ارشاد کرده نسبت به مهمترین و عالی ترین و مشکل ترین مسأله پس از خود، یعنی امر خلافت چیزی نگفته باشد؟ عقلاً باور کردنی نیست، پس حتماً سخن گفته است.که به برخی از آنها که در منابع اهل سنت هم آمده در بخشهای بعدی اشاره خواهیم
علامه سید مرتضی عسکری در کتاب ولایت علی در قرآن کریم و سنت پیامبرمی فرماید:مسألة امامت و پیشوایی بعد از رسول خدا (ص) از مهم ترین مسائلی بوده که اهمیت و حساسیت آن نه از شخص رسول خدا (ص) پنهان بوده و نه از اطرافیان و اصحاب آن حضرت؛ بلکه از همان ابتدای کار و اوایل بعثت، همگی در فکر آن بوده اند؛ همانطور که دیدیم بحیره، از بنی صعصعه، پذیرش اسلام خود و قبیله اش را مشروط به این کرد که زمامداری بعد از پیامبرخدا(ص) از آن او و قبیله اش باشد. همچنانکه هوذه حنفی در برابر اسلام آوردن خود، از پیامبرحقی در حکومت بعد از خود را درخواست می کند. رسول خدا(ص) همواره به مسأله زمامداری بعد از خودش، از همان ابتدای بعثت، می اندیشید؛ به ویژه در نخستین روزی که از پیروان خود برای تشکیل جامعة اسلامی بیعت می گرفت،توجه حضرتش به این امر مهم و حساس کاملاً آشکار بوده است. چاره اندیشی رسول خدا (ص) را دربارة جانشینی پس از خود، بخاری و مسلم در صحیح خود، و نسائی و ابن ماجه در سنن خویش، مالک در الموطأ، و احمدبن حنبل در مسند خود، و دیگران درکتابهایشان آورده اند. ما در اینجا سخن بخاری را از صحیح او نقل می کنیم. اومی نویسد: عباده بن صامت گفت: مابارسول خدا (ص) بر این اساس بیعت کردیم که در تنگی و فراخی و غم و شادی، مطیع و فرمانبردار حضرتش باشیم و بر سرفرمانروایی با اهلش به ستیزه برنخیزیم26

 

دلیل عقلی بر وجود امام

بشر همیشه نیاز به امام و رهبر دارد و این ضرورت عقلی است بر خداوند واجب است که شخصی را به عنوان امام و رهبر نصب کند و مسأله انتصابی است نه انتخابی و یکی از استدلالات ما این است: نصب امام در جامعه لطف است؛ (صغری) لطف بر خدا واجب است؛ (کبری) پس نصب امام بر خدا واجب است(نتیجه) بیان صغری: هرکسی که اهل مطالعه باشد و تجربه سیاسی داشته باشد می داند که هر گاه جامعه رهبری شایسته داشته باشد و او راهنمای مردم باشد، جلوی ستمگران را بگیرد، سر کشان و متجاوزان به حریم دیگران را سر جای خود بنشاند داد مظلوم را از ظالم باز ستاند، عدالت اجتماعی را بر قرار سازد حدود الهی را اجرا کند، با متخلف بر خورد قاطع داشته باشد، مردم را به اطاعت خدا دعوت کند و از نافرمانی حق بر حذر دارد ویقیناً چنین جامعه ای به طاعت نزدیک و از معصیت دور خواهد شد و معنای لطف همین است بیان کبری: چون اگر این لطف لازم نباشد نقض غرض شده و نقض غرض قبیح است و از مولای حکیم محال است. مثال عرفی: جناب عالی دوست دارید که آقای زید امروز نهار به منزل شما بیاید و از غذاهای شما تناول کند، ولی می دانید که زید انسانی است که تا نامه ای به سویش ارسال نکنید یا تلفنی دعوتش نکنید یا پیکی را به سوی او نفرستید از پیش خود به منزل شما نخواهد آمد و این کارها هم برای شما کاملاً مقدور است، حال بیایید و غذا آماده کنید، ولی این کارها را انجام ندهید شما نقض غرض کردید و باید دعوت نامه می فرستادید. بنابراین لطف بر خداوند واجب است؛ زیرا اگر لطف نکند لازم می آید که عذاب کردن بندگان عاصی قبیح باشد هرچند مذمت دنیوی آنها قبیح نباشد. بنابراین، اگر مکلف کار زشتی انجام دهد که عقل قبح آن را درک نکرده که حتماً عقابی نیست و اگر عقل هم زشتی آن را می فهمد، ولی از سوی خداوند پیامبری نیامده و حرمت شرعی را بیان نکرده باز آن شخص مستحق مذمت دنیوی و لسانی هست، ولی مستحق عقاب اخروی نیست و نباید کیفر شود؛ زیرا عقوبت بر حرمت شرعی متفرع است و حرمت شرعی هم بر ارسال رسل ونصب امام متفرع است.در قرآن کریم میخوانیم: «وَ مَا کُنَّا مُعَذِّبینَ حَتَّی نَبعَثَ رسَولاً»27 وما تا پیامبری مبعوث نکنیم، به عذاب نمی پردازیم نیز می خوانیم: « وَلو أَنَّا أَهلَکنَهُم بِعَذَاب مِّن قَبلِهی لقَالوا رَبَّنَا لَولااُرسَلتَ إِلَینَا رَسُولاَ»28 و اگر ما آنان را قبل از[ آمدن قرآن ] به عذابی هلاک می کردیم، قطعاً می گفتند: پروردگارا، چرا پیامبری به سوی ما نفرستادی پس برای حسن و صحت عقاب باید لطف درکار باشد وگرنه قبیح است29سؤال: خلیفه بلافصل پیامبر(ص) کیست؟جواب: به عقیده ما علی بن ابی طالب(علیه السلام) است و بر این مدعا در کتاب کشف المراد حدود دوازده دلیل اقامه شده است. که به بعضی از آنها اشاره می کنیم.
 

دلیل اول:

شیعه معتقد است که امام باید معصوم و منصوص باشد. واین دو امتیاز( عصمت و نص) مختص به علی(ع) است به دلیل این که امت اسلامی دو گروه شدند:
1 .گروهی همانند اهل سنّت عصمت و نص را شرط ندانستند.
2 .گروهی همانند امامیه شرط دانستند.درمباحث پیشین سخن گروه اول ابطال شد؛ پس قول حق منحصر می شود به گروه دوم. آن گاه می گوییم: هر کسی که عصمت و نص را معتبر می داند، می گوید: امام پس از پیامبر علی(ع)است چون غیر ازعلی(ع) به اجماع مسلمین کسی معصوم و منصوص ازطرف پیامبر نبود.پس خلیفه بر حق و بلافصل پیامبر اکرم(ص) علی بن ابی طالب قهرمان میدان ارزشهای والای الهی و انسانی است.
 

دلیل دوم:

در موارد متعدد از پیامبر اکرم نص صریح بر امامت و خلافت بلافصل علی(علیه السلام) وارد شده که در نزد امامیه این نصوص در حد تواتر نقل می شود و در نزد عامه ولو متواتر نباشد، ولی در حد وفور نقل شده است. اکنون برخی از آن نصوص را که هر کدام به مناسبتی بیان شده ذکر می کنیم: الف: هنگامی که آیه «و انذر عشیرتک الاقربین» نازل شد، پیامبراکرم به علی(علیه السلام) یا به ابی طالب فرمود طعامی آماده ساخته و فرزندان عبدالمطلب را دعوت کنند. آن گاه در آن مجلس فرمود: کدام یک از شما وزیر و معین من می شوید تا او برادر، جانشین و وصی من پس از من باشد؟ علی(علیه السلام)فرمود: من با تو بیعت می کنم و وزارت را از ناحیه تو می پذیرم.حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: این (علی) برادر، وصی و خلیفه من بعد از من و وارث من است؛ پس برشما لازم است که سخن او را گوش داده و از او اطاعت کنید30ملاحظه می کنید که از همان آغاز بعثت مسأله خلافت و جانشینی پیامبر به طور جدی مطرح بوده است.ب. پیامبر بارها فرمود: ای علی، تو برادر و وصی من و خلیفه من بعد ازمن و قضاوت کننده در دین من هستی31 ج. هنگامی که پیامبر در روز دوازدهم ذی حجه میان مسلمین عقد اخوت برقرار کرد و مسلمین را دو به دو با هم برادر ساخت علی(ع) عرض کرد: یا رسول الله همه مسلمین را با هم برادر ساختی، ولی من با چه کسی عفد اخوت برقرار کنم؟ حضرت(ص) فرمود: ای علی، آیا دوست نداری که برادر من و خلیفه من بعد از من باشی؟ حضرت(ص) خود با علی(ع) عقد اخوت و برادری برقرار ساخت32 ملاحظه می کنید که از هر فرصتی در راه هدف استفاده می شود و نکته جالب این که نمی گوید: انت خلیفتی، بلکه می گوید: انت خلیفتی من بعدی تا جلوی هر نوع شبه گرفته شود. د. پیامبر(ص) به مسلمانان فرمان داد که به علی(ع) به عنوان امیرالمؤمنین و فرمانده مؤمنان سلام دهند و فرمود: یا علی، تو سید و آقای مسلمین و پیشوای متقین و جلودار سفید چهرگان قیامتی.ﮪ .پیامبر(ص) فرمود: این علی(ع) ولی و سرپرست هر زن و مرد مؤمن است33.خلاصه این که روایات و نصوص در این باب بسیار است که اگر هم دانه دانه آنها در حد تواتر نباشد، ولی مجموع آنها متواتر است و به عبارت دیگر بر فرض که تواتر لفظی نباشد تواتر معنوی حتمی است.
 

دلیل سوم:

سومین دلیل بر امامت علی(ع)، این آیه است:
« إنَّما وَلیُّکم الله وَ رسوله و الَّذین ءَامَنوا الَّذین یُقیمُونَ الصَّلَوه وُیُؤتُون الزکوه وهم رَاکِعون34 ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند: همان کسانی که نماز به پا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند. کلمه «انما» در صدر آیه مفید حصر است و معنایش آن است که منحصراً خدا و رسول خدا و مؤمنینی که دارای صفاتی مذکوره در آیه هستند ولیّ شما هستند و دلیل بر افاده حصراست. مراد این آیة شریفه، وجود مبارک علی(ع) است، به سه دلیل:
1.بالاجماع و بالاتفاق هر کسی که گفته مراد آیه، بعضی از مؤمنین است، گفته منظور حضرت علی است. پس اگر ما آیه را بر غیر علی(ع) حمل کنیم خرق اجماع کرده ایم و خرق اجماع بالاجماع جایز نیست.
2.علی(ع) هم جزء مؤمنین است. آن گاه از دو حال خارج نیست: یا علی(ع) تمام مقصود از آیه است و یا بعضی از مقصودین به آیه است. احتمال دوم باطل است که علی(ع) بعض المراد باشد ودیگران هم مقصود به آیه باشند؛ زیرا در آیه اوصافی ذکر شده که تعمیم ندارد؛ پس احتمال اول معین می شود که مراد این است که علی(ع) کل المراد به آیه است.
3.شأن نزول آیه دلیل بر این است که مراد علی(ع) است؛ زیرا مفسران اجماع کرده اند بر این که مراد حضرت علی(ع) است که وقتی در حال رکوع انگشتری را به سائل داد این آیه در حق او نازل شد و در این امر میان مفسرین اختلافی نیست35
این مسأله بقدری شایع و معروف بوده و هست که حسان بن ثابت (شاعر معروف عصر پیامبر(ص) ) مضمون جریان را در اشعار خود سروده و خطاب به علی(ع) می گوید:
فانت الذی اعطیت اذکنت راکعاً
زکاتاً فدتک النفس یا خیر راکع
فانزل فیک الله خیر و لایه
و بیّنها فی محکمات الشرایع
«یا علی تو بودی که در حال رکوع زکات بخشیدی جان فدای تو ای بهترین رکوع کنندگان و خداوند بهترین ولایت را دربارة تو نازل کرده و در قرآن بیان نمود». بنابراین: امیرالمؤمنین بودند (ع) ولایت کلیه بر جمیع طبقات مؤمنین دارد و به حکم عقل چنین کسی نمی شود تابع امر ابوبکر و عمر و عثمان باشد بلکه اگر آنها جزء مؤمنین بودند باید تحت امر امیرالمؤمنین(ع) می بودند.
 

دلیل چهارم:

دلیل دیگر بر امامت بلافصل علی(ع) حدیث شریف و متواتر غدیر خم است: شیعه و سنی در حد تواتر نقل کرده اند که در روز هیجدهم ذیحجه، وقتی حضرت رسول(ص) از حجه الوداع برگشت، به چهار راهی به نام غدیر خم رسید که محل جدایی نقاط مختلف بود. در آنجا بود که این آیه نازل شد: یَأَیُّهَا الرَّسول بَلِّغ مَا أُنزِلَ إِلیکَ مّن رََّبِکَ و إن لَّم تفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَةو و الله یعصِمُکَ مِنَ النَّاسِ36 ای پیامبر، آنجه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن؛ و اگر نکنی پیامش را نرسانده ای. و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه می دارد.پیامبر فرمان داد همه توقف کنند و آنها که جلو رفته اند باز گردند و آنها که عقب مانده اند برسند. سپس فرمان داد منبری از جهاز شتران بسازند. وقتی که زمینه فراهم شد، به هنگام ظهر بر بالای منبر رفته و برای مردم خطبه خواند. آن گاه علی(ع) را طلبیده، دست او را گرفت و بالا برد، به گونه ای که سفیدی زیر بغل پیامبر و علی(ع) نمایان شد. بعد فرمود: ألَستُ اولی بکم من أنفُسکم؟ آیا من اولی به تصرف نسبت به شما حتی از جان خودتان نیستم (آیا من صاحب اختیار شما نیستم)؟همه گفتند: بلی یا رسول الله، تو صاحب اختیار مایی. بعد فرمود: مَن کُنتَ مَولاهُ فَهذا عَلیٌ مولاهُ اللّهُمَّ و الِ مَن والاهُ وَ عَادِ مَن عاداهُ وا نصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ؛37 هر کسی که من [صاحب اختیار و] مولای اویم، این علی [سرپرست و] مولای اوست. بارالها، دوست بدار کسی را که علی را دوست بدارد و دشمن بدار کسی را که با علی دشمنی کند ویاری کن کسی را که علی را یاری کند و خوار کن کسی را که علی خوار کند.
 

دلیل پنجم:

دلیل دیگری برای اثبات امات وجانشینشی امام علی(ع) حدیث شریف منزلت است که شیعه و سنی به تواتر آن را از پیامبر نقل کرده اند،و حدیث این است که حضرت(ص) فرمود: أنتَ مِنِّی بمنزلَه هارون مِن موسَی إِلَّا أَنَّهُ لا نَبِیَّ بَعدِی38
چگونگی استدلال: کلمه منزلت خود اسم جنس است و مفید عموم است؛ یعتی جمیع منازلی که هارون نسبت به موسی داشت تو یا علی نسبت به من داری وانگهی به ما بعد هم اضافه شده و به قول اصولیین مفرد مضاف یا اسم جنس مضاف مفید عمومیت است؛ یعنی جمیع منازل و دلیل بر عمومیت هم صحت استثناست که در حدیث آمده: الّا انه لا نبی بعدی؛ یعنی تنها منزلتی را که تو نداری این است که پس از من پیامبری نیست. اینجا چند مورد متصور است:
1.منظور حدیث یک منزلت از منازل هارون نسبت به موسی باشد این باطل است چون که استثنا دلیل برکثرت و عمومیت است و از منزلت واحده استثنا معقول نیست.
2.منظور حدیث چندین منزلت باشد، ولی به صورت مجمل و مبهم که آن بعضی منازل کدام اند بیان نکرده است این هم باطل است، چون با کلام حکیم سازگار نیست که به گوید بعضی منازل ثابت است مگر نبوت و آن بعض را بیان نکند و مبهم بگذارد بلکه خطاب حکیم باید راهگشا باشد.
3.منظور حدیث همة منازل هارون نسبت به موسی باشد و هذا هو الحق و الاستثناء دلیله؛ زیرا استثنا همیشه از عموم و کلیت است مثل این که بگوید صد نفر آمدند مگر دو نفر وقتی این معنا صحیح شد می گوییم: از جمله منازل هارون نسبت به موسی خلافت بود که این منزلت هم برای علی(ع) ثابت است منتهی هارون قبل از موسی مُرد و خلافت بعد از موسی برای او فعلیت نیافت بر خلاف علی(ع) نسبت به رسول اکرم (ص)39
 

دلیل ششم:

طبق نقل شیعه و سنی پیامبر(ص) فرمود: یا علی! انت اخی و وصیی و خلیفتی من بعدی و قاضی دینی؛ ای علی تو برادر و وصی و خلیفة من پس از من و قاضی دین من هستی.
در متن حدیث بر ولایت و امامت علی(ع) بعد از پیامبر تصریح شده است.
 

دلیل هفتم:

به اجماع مسلمین علی(ع) بعد از پیامبر (ص) از همة افراد امت اسلامی از هر جهت افضل بود و به حکم عقل و نقل هر کسی افضل الناس بود او لایق الناس به امامت و خلافت بوده و او امام است پس علی(ع) امام است40
و به حکم عقل تقدیم مفضول بر فاضل قبیح است. قرآن هم گفته است: أَفمن یَهدی إِلی الحَقِِّ أَحُقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لَّاتَهدی إِلَّا أَن یُهدی فَما لَکُم کَیفَ تَحکُمونَ
 

دلیل هشتم:

علی(ع) مدعی امامت بوده و معجزاتی هم به دست او ظاهر گردیده؛ (صغری) و هر کسی دارای این دو خصوصیت باشد پس او امام و جانشین پیامبر است؛ (کبری)پس علی بن ابی طالب امام و خلیفه رسول خدا(ص) است. (نتیجه) اثبات صغری: چنان که ملاحظه می کنید صغرای استدلال دو بخش دارد:علی(ع) مدعی امامت بوده است. این امر از متواترات تاریخ است و بر کسی پوشیده نیست که آن حضرت مدعی امامت پس از رسول الله بوده و بهترین شاهد مطلب خطبة جانسوز شقشقیه است که با این جمله شروع می شود: أَمَا وَ اللَّهِ لَقَد تَقَمَّصَهَا فُلانٌ (ابن ابی قحافه)..»معجزاتی هم به دست حضرتش(ع) به ظهور پیوسته است: این قسمت نیز شواهد بسیاری دارد که به برخی اشاره می کنیم:در میان همه مسلمین در حد تواتر نقل شده که حضرت در قضیه جنگ خیبر در قلعه را از جای کند و به دور انداخت، در حالی که هفتاد انسان تنومند و قوی از جابه جایی آن ناتوان بودند.روزی حضرتش بر منبر مسجد کوفه برای مردمان خطبه می خواند. ناگهان اژدهایی وارد مسجد شد و مردمان هجوم آوردند تا او را بکشند. امام فرمود: راهش دهید. راه دادند، آمد از منبر بالا رفت و در گوش علی چیزی گفت و حضرتش به زبان وی جواب داد و اژدها از مسجد بیرون رفت و غایب شد. آن گاه حضرت برای رفع تعجب دیگران فرمود: او از فرمانروایان جن بود که مسأله ای برایش پیش آمده بود؛ از من پرسید و من جوابش دادم و رفت.شگفتا از این منطق که با پرنده و درنده و گزنده و جن و انسان آشناست.هنگامی که حضرت با لشکریان متوجه صفین بود، تشنگی بر لشکر و حیوانات آنها غلبه کرد. حضرت دیری را دید و از راهب آب طلب کرد. راهب گفت: از اینجا تا آب سه فرسخ راه است و در هر یک ماه از برای من اندکی آب می آورند؛ اگر به شما دهم خود تلف می شوم. حضرت(ع) از راه به در رفته و اطراف را ملاحظه کرد و زمینی را نشان داد که بکنند؛ چون کندند سنگ عظیمی پیدا شد، فرمودسنگ را بردارید و آب بخورید. خلق کثیر بر آن جمع شدند که سنگ را حرکت دهند نتوانستند. و عدد لشکریان نود هزار.چون همه عاجز آمدند خود از اسب فرود آمده به سرپنجه خیبرگشا آن سنگ را حرکت داده برداشت و به دور افکند. از زیر آن چشمه آبی پیدا شد که آبش از عسل شیرین تر از یخ سردتر و از برف سفید تر بود.تمام لشکر آب خوردند و حیوانات را آب دادند و مشک ها را پرکردند. باز امر کرد سنگ را به جای خود نهند و چون مقدور نبود، خود به نفس نفیس متوجه شده و سنگ را به جای خود نهاد و خاک بر آن ریختند. چون از صفین مراجعت کردند یارانی که همراه بودند، هرچه تفحص کردند، آن را نیافتند. راهب از دیر فرود آمد و پرسید که این شخص نبی است؟ گفتند: نه، وصی نبی است. پس به خدمت حضرت شتافته و مسلمان شد وگفت: از پدران ما رسیده بود که در حوالی این دیر آبی است و از آن نشان ندهد، مگر نبی و وصی نبی. پدر من در آرزوی دیدن این سرور مدت ها در این دیر به سر برده و این دولت نصیب من شد. پس به خدمت آن حضرت به صفین رفت و به شهادت رسید.41
 

دلیل نهم:

غیر از علی(ع) هیچ کدام از کسانی که درحقشان ادعای امامت شده از قبیل ابوبکر و ، لایق مقام امامت نبودند؛ به دلیل این که قبل از ظهور و بعثت پیامبراکرم کافر بودند و هر کافری ظالم به نفس خویش و هر ظالمی به مقام امامت نرسد؛ چون قرآن فرمود: «لَا یَنَالُ عَهدی الظَّلمین» و مراد از عهد به قرینه صدر آیه امامت است؛ چون خداوند به ابراهیم فرمود: «أنی جاعِلُکَ للنَّاسِ إماماً» وی پرسید: «وَمِن ذُرِّیَّتِی» خطاب آمد که عهد من، یعنی مقام والای امامت به ستمگران نمی رسد. پس امامت در علی(ع) منحصر می شود.
 

دلیل دهم:

قرآن می فرماید:«یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءامَنوا أَطیعوا الله وَ أطیعوا الرَّسول وَ أُولی ألأمرِ منکُم42
چگونگی استدلال: خداوند در این آیه ما را امر کرده که ازاولی الامر اطاعت کنیم و هیچ قید و شرطی هم نگذاشته و کسی که به قول مطلق و در همه جا واجب الاطاعه باشد غیر از معصوم کسی نیست؛ زیرا غیر از معصوم اولویتی ندارد که در همه امور قولاً و فعلاً واجب الاتباع باشد و معصوم هم به ادله قطعی غیر از علی(ع) ویازده فرزندش کسی نبوده است؛ پس در علی و اولاد معصوم آن حضرت(ع) معین می شود.
همانطورکه می دانید، منابع استدلال عبارت اند از: کتاب و سنت و اجماع و عقل، اما از اجماع بر امامت نه ما می توانیم استدلال کنیم و نه اهل سنت؛ چون اجماع کل امت نه برخلافت ابوبکر بوده و نه بر امامت بلافصل علی(ع) ولی از منابع سه گانه دیگر ما دلیل داریم چنانکه گذشت اهل سنت ندارد.

 

امامت سایرائمه(ع)

امامت امامان بعد از امیرالمؤمنین، از امام حسن مجتبی تا حضرت حجه بن الحسن المهدی(ع) است.
 

دلیل اول:

حدیث نبوی(ص) که گاهی به نام و نشان این یازده تن را ذکر فرموده و گاهی به طور مجمل فرموده حسین فرزندم امام است و پسر امام است و برادر امام است و پدر نه نفر از ائمه(ع) که نهمین آنها قائم آنان است. این روایات، نزد شیعه در حد تواتر و در نزد عامه هم از طرق گوناگون نقل شده اند.و نیز هنگامی که آیة « یا ایها الذین آمنوااطیعو الله و اطیعواالّرسولَ و اُولی الأمرمنکم» .43نازل شد اطاعت کسانی که به عنوان « اولواالامر» بطور مطلق، واجب کرد و اطاعت ایشان را همسنگ اطاعت پیغمبر اکرم(ص) قرار داد جابربن عبدالله انصاری از آن حضرت پرسید: این «اولواالامر» که اطاعتشان مقرون به اطاعت شما شده چه کسانی هستند؟ فرمود:« هُم خلفائی یا جابر و أئمه المسلمینَ مِن بَعدی. أوّلُهم علیُّ بن ابی طالب، ثُم الحسن، ثُم الحسین، ثُم علیُّ بن الحسین، ثُم محمّد بن علیّ المعروف فی التورات بالباقر،سَتُدرِکُهُ یا جابر، فإذالَقیتَهُ فَاقرَأهُ منّی السلامَ،ثّم الصادق جعفربن محمد، ثّم موسی بن جعفر، ثّم علیُّ بن موسی، ثّم محمد بن علیّ، ثّم علی بن محمد، ثّم الحسن بن علیّ، ثّم سَمییّ و کَنّیی حجّه الله فی اَرضِه و بَقیّتُهُ فی عباده ابن الحسن بن علیّ»44 و طبق پیشگویی پیامبر اکرم(ص) جابر تا زمان امامت حضرت باقر(ع) زنده ماند و سلام رسول خدا(ص) را به ایشان ابلاغ کرد.
 

دلیل دوم:

عدد امامان در روایات نبوی و در منابع اهل سنت هم آمده که فقط بر دوازده امام تطبیق می شود
1 .ابی داود سجستانی حدیث یاد شده را از دو طریق در سنن خود آورده است.وی به نقل از جابر بن سمره می نویسد: از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: همواره دین خدا پا برجا و استوار است، تا این که دوازده نفر خلیفه برای شما وجود داشته باشد که همگی از قریش اند45
2 . احمد بن حنبل نیز حدیث یاد شده را در کتاب مسند خود با عبارت های مختلف، سی و دو بار نقل کرده است. در یکی از نقل های احمد به نقل از جابر بن سمره از رسول خدا(ص) آمده است: برای این امت دوازده نفر خلیفه خواهند بود که همة آنان از قریش اند46
به جز اینان، بسیاری دیگر از عالمان اهل سنت نیز حدیث فوق را با سند صحیح در آثارشان ثبت کرده اند. از آن جمله اند: حاکم نیشابوری47، سیوطی48، خطیب بغدادی49، ابونعیم اصفهانی50 بیهقی51 ، منصور علی ناصف52 ، ابوالقاسم طبرانی53 ابن حجر عسقلانی54، خطیب تبریزی55و شماری دیگر.بنابراین فقط ائمه اثنی عشری از اهل بیت که شیعه به آن معتقد است این ویژگی ها را دارد و مصداق آن می باشد زیرا:
3 . عدد آنان دوازده نفر است، نه کمتر نه بیشتر. در حدیث جابر آمده است: «پس از من دوازده نفر خلیفه خواهند بود»56 در حدیث ابن مسعود نیز آمده است: «دوازده نفر به عدد نقبای بنی اسرائیل».57 نقبای بنی اسرائیل به تصریح قرآن کریم دوازده نفر بوده اند58
4 . همگی آنان از قریش اند.59
5 . این دوازده نفر به زمان و مکان خاصی اختصاص ندارند، بلکه خلفای کل امّت اسلامی هستند: «برای این امت دوازده نفر خلیفه خواهند بود».60 در حدیث عبدالله بن مسعود آمده است:« سؤال شد چند نفر بر این امت خلافت خواهند کرد؛ پیامبر فرمود: دوازده نفر»61
 

دلیل سوم :

امام پس از پیامبر باید معصوم باشد وغیر ازمعصوم نمی تواند امام باشد و غیراز این دوازده نفرهیچ کس معصوم نیست به دلیل آیه تطهیر ورویاتی که حاکی از آن است اما اینکه گفتیم غیرمعصوم نمی تواند امام باشد دلیل آن دربحث عصمت گذشت
 

دلیل چهارم:

تمام کمالات نفسانی و جسمانی که باید در یک رهبر و امام جامعه باشد، در علی بن ابی طالب(ع) و در یک یک این یازده نفر نیز موجود است و هرکدامشان همان گونه که خود انسان کامل اند، راهنمای دیگران به سمت کمال هم هستند و این دلیل بر لیاقت آنها برای امامت است؛ زیرا هرکدام از اینها در زمان خویش از همگان افضل بوده اند و واضح است که تقدیم مفضول بر فاضل عقلاً قبیح است؛ پس باید اینان امامان باشند.
علامه حلی می فرماید: این برهان سوم، یک برهان لمی است؛ یعنی از علت به معلول رسیدن است وجود این فضایل و کمالات علت امام بودن و استحقاق رهبری معلول آن است.
 

دلیل پنجم:

حدیث ثقلین « اِنّی تارِکٌ فیکُم الثقَقَلین کِتابَ اللهِ وَ عِترَتی ما اِن تَمَسَّکتُم بِهِما لَن تَضِلُّوا وَ انّهما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا علیّ الحوض62همانا من دوگوهر گرانبها را در میان شما می گذارم:کتاب خدا و اهل بیت خویش را، هرگاه به این دو تمسک جویید گمراه نخواهید شد و این دو از یکدیگر جدا نگردند تا آن هنگام که در کنار حوض [ کوثر] بر من وارد شوند.
حدیث ثقلین را بیش از بیست نفر از اصحاب نقل کرده و در بیش از صد و بیست کتاب معروف ذکر شده است، به گونه ای که هیچ تردیدی در صدور آن از رسول گرامی اسلام(ص) باقی نمی ماند.از حدیث ثقلین چند مطلب بدست می آید:
1. اهل بیت پیامبر(ع) معصوم اند، زیرا عبارت« ما اِن تَمَسَّکتُم بِهِما لن تَضِلُّوا» حاکی از آن است که پیروی از قرآن و اهل بیت(ع) هیچ گاه به گمراهی نمی انجامد، درحالی که اگر اهل بیت(ع) معصوم نباشند، اقتدای بی قید و شرط مردم به آنان، لااقل در برخی موارد، موجب گمراهی آنان خواهد شد. جدایی ناپذیری قرآن و اهل بیت(ع) نیز این معنا را تأکید می کند،
2.چنانچه قرآن تا قیامت در بین مردم باقی می ماند، عترت پیغمبر نیز تا قیامت باقی خواهد ماند؛ یعنی هیچ زمانی از وجود امام و رهبر حقیقی خالی نمی گردد.
3.پیغمبراسلام به وسیله این دو امانت بزرگ، تمام احتیاجات علمی و دینی مسلمین را تأمین نموده و اهل بیتش را به عنوان مرجع علم و دانش به مسلمین معرفی کرده و اقوال و اعمالشان را معتبر دانسته است.
4.قرآن و اهل بیت نباید از هم جدا شوند و هیچ مسلمانی حق ندارد از علوم اهل بیت اعراض کند و خودش را از تحت ارشاد و هدایت آنان بیرون نماید.
5.مردم اگر از اهلبیت اطاعت کنند وبه اقوال آنان تمسّک جویند، گمراه نمی شوند و همیشه حقّ نزد آنها خواهد بود.
6.جمیع علوم لازم و احتیاجات دینی مردم در نزد اهل بیت موجود است و هرکس از آنها پیروی نماید در ضلالت واقع نمی شود و به سعادت حقیقی نایل می گردد؛ یعنی اهل بیت از خطا و اشتباه معصومند. و به واسطة همین قرینه معلوم می شود که مراد از اهل بیت و عترت، تمام خویشان و اولاد پیغمبر نیست بلکه افراد معیّنی می باشند که از جهت علومِ دین، کامل باشند و خطا و عصیان در ساحت وجودشان راه نداشته باشد تا صلاحیت رهبری داشته باشند و آنها عبارتند از: علی بن ابی طالب و یازده فرزندش که یکی پس از دیگری به امامت منصوب شدند. چنانچه در روایات نیز به همین معنا تفسیر شده است.63
 

دلیل ششم:

نصّ امام معصوم بر امامت امامان دیگر با توجه به جایگاه امامت به عنوان رهبری الهی و لزوم عصمت امام، روشن است که سنت امام معصوم (ع) (شامل گفتار و رفتار او)، همچون سنت پیامبر(ص) برای تمام مسلمانان معتبر است. بنابراین، اگرامام معصوم (ع) شخصی را برای جانشینی خود و امامت امت پس از خود معرفی کند، معرفی او در حکم معرفی خدا و پیامبرش (ص) خواهد بود.بر این پایه، می توان علاوه بر ادله گذشته در معرفی امامان دوازده گانه، به روایات معتبری که از هر یک از امامان معصوم (ع) در معرفی امام بعدی نقل شده است، تمسک جست و از این طریق، ادله بیشتری بر حقانیت دیدگاه امامیه اثنی عشری فراهم آورد.

 

نتیجه

امامت در مکتب تشیّع یکی از اصول دین است و وظایف امام در این مکتب، امتداد وظایف پیغمبرصلی الله علیه و آله وسلم می باشد یعنی فلسفة بعثت پیامبران با فلسفة نصب و تعین امام از طرف خداوند یکی است و همان دلائل که ایجاب می کند خداوند رسولی را بفرستد همانها ایجاب می کندکه پس از پیامبرخاتم امامی را منصوب کند، شیعیان معتقدند حتی شخص پیامبراکرم(ص) هم نقش مستقل درنصب امام بعد از خودش ندارد بلکه به امرخدا جانشین را تعیین کرد اما اهل سنت نه. شیعه برای اثبات اعتقاد خودش هم دلیل نقلی دارد هم عقلی،عقلا نصب امام در جامعه لطف است.لطف بر خداوند واجب است پس نصب امام بر خداوند واجب است.دلیل دیگر اینکه شیعه می گوید: تنها راه تعیین امام نص است و امام باید از طرف خداوند و رسولش بر امامت او تصریح شده باشد و انتخاب مردم تأثیری ندارد چند دلیل بر اثبات این مطلب می آورند از جمله اینکه امام معصوم است و جز خداوند کسی از مقام عصمت آگاهی ندارد پس فقط خدا،است که میتواند امام را منصوب نماید.امام باید معصوم باشد چون آیه اولی الامر به صراحت به آن دلالت دارد بنابراین کسی که خودش گناه مرتکب می شود نمی تواند امام و رهبر جامعه اسلامی باشد و به جای پیامبر بنشیند.برای امامت حضرت علی(ع) بیش از ده دلیل اقامه شده که به برخی از آنها اشاره می شود:گفته شد که امام باید: معصوم و منصوص باشد و جز حضرت علی از این امتیاز برخوردار نیست.در موارد متعدد از پیامبراکرم نص صریح برامامت و خلافت بلافاصل حضرت وارد شده که در حد تواتر است.و دلیل دیگر بر امامت بلافصل علی(ع) حدیث شریف و متواتر غدیر خم است: شیعه و سنی در حد تواتر نقل کرده اند که در روز هیجدهم ذیحجه، وقتی حضرت رسول(ص) از حجه الوداع برگشت اتفاق افتاد دلیل دگری بر امامت بلافصل علی(ع) حدیث شریف منزلت است که شیعه و سنی به تواتر آن را از پیامبر نقل کرده اند،و حدیث این است که حضرت(ص) فرمود: أنتَ مِنِّی بمنزلَه هارون مِن موسَی إِلَّا أَنَّهُ لا نَبِیَّ بَعدِی. 64 به اجماع مسلمین علی(ع) بعد از پیامبر (ص) از همة افراد امت اسلامی از هر جهت افضل بود و به حکم عقل و نقل هرکسی افضل الناس بود او لایق الناس به امامت و خلافت بوده و او امام است پس علی(ع) امام است و به حکم عقل تقدیم مفضول بر فاضل قبیح است وبرامامت سایرائمه نیزادله متعدد ذکرشده .

 

 

منابع:
1.قرآن
2.مصباح یزدی، محمد تقی ،آموزش عقاید، ناشر سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ سوم تابستان 1378.
3.طباطبایی،محمدحسین،شیعه در اسلام، مصحح، کوشا، محمد علی، ناشر دارالتفسیر، نوبت چاپ اول تابستان 1379.
4.نادم، محمد حسن، علم امام (مجموعه مقالات) ، قم: دانشگاه ادیان و مذاهب ، 1388.
5.العلامه الحلی، حسین بن یوسف،کشف المراد شرح تجرید الاعتقاد، قدّم له وعلق جعفر سبحانی، قم،مؤسسة الامام الصادق(ع)، 1382.
6.محمدی ، علی ،شرح کشف المراد، ناشر انتشارات دارالفکر، چاپ قم: قدس، قم ، چاپ اول ، پاییز 1386.
7.سبحانی، جعفر، علم غیب، (آگاهی سوم) ، قم: مؤسسه امام صادق(ع) ، چاپ اول 1384.
8.سبحانی، جعفر،فروغ ابدیت، ناشر: مؤسسه بوستان ، چاپ وصحافی: چاپخانة دفتر تبلیغات اسلامی، نوبت چاپ بیست وسوم| تیر ماه 1385.
9. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی 2 ، قم: کتاب طه 1381 .
10.عسکری، مرتضی، ولایت علی(ع)، ناشر، مرکزفرهنگی انتشارات منیر،چاپ پنجم 1386.
11.قائمی، اصغر، اصول اعتقادات، ناشر واریان ، چاپ دهم، پاییز1383.
12- محمد رضامظفر،محاضرات،سیدمحسن خرازی، بدایه المعارف الالهیه،موسسه نشراسلامی قم 1423
13- زینلی غلامحسین ،دوازده جانیشین،قم :دفتر تبلیغات اسلامی،چاپ اول1386

نويسنده:جعفراحمدی

 

  • 1. از جمله معانی دیگر امام می توان به «معلم»،«جاده»،«بخشی از زمین»و«ریسمان بنّایی» اشاره کرد: جوهر، الصحاح، ج5، الشرتونی، اقرب.المراد ، ابن فارس، معجم مقاییس الغه، به نقل از ج1کلام اسلامی ج2 محمدسعیدی مهر ص134.
  • 2. درقرآن، «امام»یک بار در معنای لوح محفوظ (یسن12 ) و یک بار در معنای راه (حجرات:18) و ده بار در معنای پیشوا به کار رفته به کار رفته که در دو مورد مقصود از آن کتاب تورات (هود:17 و احقاف:12)و در یک مورد به معنای مطلق پیشوا است( اسراء: 71).در پنج مورد نیز به پیشوایان الهی اطلاق شده (بقره/ 124 ، انبیا/ 73، فرقان/ 74 ، قصص/ 5 و سجده/ 24 ) و در یک مورد درباره پیشوایان کفر به کار رفته است (توبه) (همان)
  • 3. لاهیجی، سرمایه ایمان، ص 107 ؛ محقق لاهیجی پس از ذکر این تعریف می گوید: « و این تعریف که کردیم مر امامت را مسلم است میان جمیع فرق ازاهل اسلام و کسی رادر معنی امامت خلافی نیست». برای تعاریف ک:تفتازانی،شرحالمقاصد،ج5صص233-234وماوردی،الاحکامالسلطانیهص5.(همان)
  • 4. نساء ، آیه59.
  • 5. سوره احزاب، آیة 33
  • 6. غایت المرام ، صفحه 293.(به نقل: از کتاب اصول اعتقادات، اصغر قائمی، ص 139)
  • 7. اوائل المقالات ، ص38، بحار الانوار، ج 26 ، ص 104، و ج 42،ص258.(به نقل از کتاب آگاهی سوم یا علم غیب، جعفر سبحانی،ص 71).
  • 8. ارشاد شیخ مفید، ص148، چاپ آخوندی. (همان ص 72).
  • 9. الفصول المختاره، ص 80، چاپ سوم.(همان)
  • 10. کنز الفوائد کراجکی، ص112 ، چاپ سنگی.(همان)
  • 11. سورة آل عمران،آیة 149.
  • 12. اعلام الوری، ص 172، چاپ علمیه اسلامیه.(همان ص 73).
  • 13. مناقب، ج 2، ص112، چاپ نجف. (همان ص 74).
  • 14. شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج1، ص 82-85، و ج2، ص390و 3، ص 139-141.(همان).
  • 15. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج2، ص 175، چاپ 4 جلدی.(همان ص 75).
  • 16. ارشاد الطالبین، ص 180، چاپ بمبئی،(همان ص 76).
  • 17. وسائل الشیعه ، ج 13، ص 92.(همان).
  • 18. همان کتاب، ج 12، ص385.(همان).
  • 19. اثبات الهداه ، ج 7، ص 441، و فصول المهمه، ص48، چاپ سنگی. (همان).
  • 20. حاشیه قوانین ص 148، البته مقصود مرحوم قزوینی از علم امام به گذشته و حال و آینده ، به اصل گفتار ایشان مراجعه شود. (همان ص 77).
  • 21. بحرالفوائد فی شرح الفوائد،ج2،ص 60.(همان).
  • 22. رساله «علم الساعه » ،ص 13، چاپ سنگی.
  • 23. علم الإمام ، ص6. (همان).
  • 24. رساله علم الامام عربی نسخة خطی ، ص3. (همان ص 78).
  • 25. غلاه، کسانی هستند که امامان (ع) را از دایرة بشر بودن خارج دانسته و برخی از صفاتی که اختصاص به خدا دارد برای آنان ثابت می دانند(همان ص64)
  • 26. صحیح بخاری، کتاب الاحکام ، باب کیف یبایع الامام الناس، ج 4، ص163،ح1؛لفظ« العسر و الیسر» (تنگی و فراخی)در صحیح مسلم، کتاب الاماره ، باب وجود طاعه الامراء فی غیر معصیه و تحریمها فی المعصیه، ح 41و 42؛ سنن نسائی، کتاب البیعه، باب البیعه علی أن لا ننازع الامر اهله ؛ سنن ابن ماجه، کتاب الجهاد، باب البیعه ح 2866؛ موطأ مالک ، کتاب الجهاد، باب الترغیب فی الجهاد ، ح5، مسند احمد ج5، ص 314، 319، 321، (به نقل از کتاب ولایت علی(ع) (در قرآن کریم و سنّت پیامبر(ص) سیّد مرتضی عسکری ص 38).
  • 27. اسراء/ 15.
  • 28. طه/ 134
  • 29. برگرفته ازشرح کشف مرادعلی محمدی باکمی دخل وتصرف .
  • 30. تاریخ طبری، ج2، ص62-63، تاریخ کامل،ج2،ص 40-41؛ مسند احمد، ج1،ص 111، و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید،ج 13 (به نقل از فروغ ابدیت، جعفر سبحانی
  • 31. المراجعات ص223 به نقل ازکنز العمال ومسند احمد بن حنبل وغیره
  • 32. فروغ ابدیت
  • 33. دال و ه . شرح کشف المراد، علی محمدی، ص 346.
  • 34. مائده / 55.
  • 35. شرح کشف المراد ص349
  • 36. مائده/ 65.
  • 37. . فروغ ابدیت جعفرسبحانی ص939.
  • 38. بدایه المعارف الالهیه ج2سید محسن خرازی ص105
  • 39. شرح کشف المراد ص352
  • 40. همان
  • 41. همان ص354
  • 42. نساء / 59
  • 43. ر. ک ، نساء /59.
  • 44. غایه المرام (ط قدیم ) ص 267 ،ج10 ، و اثبات الهداه : ج 3، ص 123، و ینابیع المودّه : ص 494. (به نقل از آموزش عقاید ، محمد تقی مصباح یزدی).
  • 45. «لایزال هذا الدین قائما حتی یکون علیکم اثنی عشر خلیفه کلهم من قریش » (سنن ابی داود، کتاب المهدی ، ح1؛ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص 18).(به نقل از کتاب دوازده جانشین ، غلام حسین زینلی، ص 32.)
  • 46. « یکون لهذه الامه اثنی عشر خلیفه کلهم من قریش » ( مسند احمد ، ج5 ، ص 106، متقی هندی، کنز العمّال ، ج 12، ص 33 ). (به نقل از همان).
  • 47. مستدرک حاکم ، ج3، ص 618.(همان)
  • 48. سیوطی ، تاریخ خلفاء، ص 10.(همان)
  • 49. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد،ج14، ص 353، و ج6، ص 263.(همان)
  • 50. ابونعیم اصفهانی، حلیه الاولیاء، ج 4، ص 333.(همان)
  • 51. بیهقی، دلائل النبوه ، ج6، ص 520.(همان)
  • 52. ناصف ، التاج الجامع للاصول، ج3، ص39.(همان ، ص 33)
  • 53. طبرانی ، المعجم الکبیر، ج 2، ص 195.(همان)
  • 54. ابن حجر عسقلانی ، فتح الباری ، ج 13، ص 211.(همان)
  • 55. تبریزی ، مشکاه المصابیح ، ح 5974، (همان)
  • 56. . «یکون من بعدی اثنی عشر خلیفه» (صحیح مسلم ، کتاب الاماره، باب 1، مسند احمد، ج 5، ص90،93، 95، 106؛طبرانی ، معجم کبیر، ج2، ص277 ؛ سیوطی ، تاریخ الخلفاء ، ص 18.(همان ،ص 38)
  • 57. «...اثنی عشر کعده نقباء بنی اسرائیل» (مسند احمد، ج2، ص55؛ مستدرک حاکم، ج4، ص 501. (همان)
  • 58. « اثنی عشر نقیباً». (مائده (15)آیة (12). (همان)
  • 59. «کلُّهم مِن قریش» ( صحیح بخاری، کتاب احکام، باب51، ابن کثیر، البدایه و النهایه ، ج 1،ص 153، بیهقی ، دلائل النبوه ،ج 6،ص 569). (همان)
  • 60. «یکون لهذه الامه اثنی عشر خلیفه » (مسند احمد،ج5،ص 106؛طبرانی ، المعجم الکبیر، ج 2،ص 198، ص 1794؛ متقی هندی، کنزالعمال،(همان)
  • 61. «انّه سئل کم یملک هذه الامّه من خلیفه؟ قال: اثنی عشر» (مسند احمد، ج 2، ص 55؛ مستدرک حاکم، ج4،ص 501. (همان)
  • 62. به کسر «ثاء» و سکون «قاف» که در این صورت، مفرد آن ثِقل (بر وزن حبر ) به معنای شیء وزین است. وجه نام گذاری این حدیث به ثقلین آن است که در پاره ای نقلهای آن، پیامبر (ص) قرآن و اهل بیت خویش را ثقلین (دو ثقل) نامیده است.( به نقل از کتاب آموزش کلام اسلامی ، محمد سعیدی مهر)
  • 63. شیعه در اسلام ، علامه سیّد محمد حسین طباطبائی، ص 254- 255.
  • 64. الکافی، ص8 ، ج 106.

df

حضرت علی را با عیسی ع مقایسه نکنین

استدلال . نه مقایسه.

با عرض سلام و تشکر از شما به خاطر مطالعه ی این مطلب.
حضرت علی(ع) را با حضرت عیسی (ع) مقایسه نمی کنیم.بلکه دلیل آورده ایم که وقتی حضرت عیسی (ع) در گهواره می فرمایند خداوند مرا پیامبر قرار داده است آن موقع چهل ساله نبودند اما پیامبر شدند پس این امکان وجود دارد که پیامبری قبل از چهل سالگی به این مقام برسد.و همجنین امامانی مانند حضرت امام جواد(ع) و حضرت مهدی(عج).
در مثالی که آورده ایم وجه امکان را بررسی کرده ایم نه وجه شباهت.امام زمان در 5 سالگی به مقام امامت رسیدند 12امام مذهب مهدی 12نام شیعه 12باردر قرآن آمده است 12حرف 12اصل اسلام شیعه 12دین اسلام مذهب12 شیعه عثنی عشری12محمد علی فاطمه 12اصل اسلام شیعه12 محمد علی فاطمه12اصل اسلام شیعه12 بحق اسلام ناب 12 اصول دین اسلام12الله محممد علی 12قرآن محممد علی12فروع دین اسلام12اصول دین اسلام 12 اصل اسلام شیعه 12مومن دین اسلام12اصل اسلام شیعه 12مرکز اصلی مذهب12اصل اسلام شیعه12حرف حق دین الله 12دوازده حروف حق12قرآن کتاب الله12اصل اسلام شیعه 12نام شیعه 12بار در قرآن آمده است { ان من شیعه" الابراهیم اذ جاء رب بقلب سلیم } نام شیعه زینت قرآن بوود غیر شیعه نیست در قرآن ابد فرقه های ضد دین باطل بوود شیعه یعنی ش شما ی یار ع علی ه هستید



گمراه دین 310 عمر 310 یا بلاء دین اسلام310 جهل عرب 310ابا جهل در دین 310کفری310 حرامیان 310 نا اهل کل مذاهب310 نامردیه 310اهل نابکار 310اهل نابکار310 درد کل مذاهب310 نا اهل کل مذاهب 310نابکاراهل دین310نیرنگ310 قاصب مذهب الله 310 مذهب ناحق اهل دین 310گره اهل دینه 310 قفل اهل دین 310 قاصب مذهب الله 310 مخالف اهل دین 310 فاسق دینه 310 نیرنگ310 با اهل منافق310 ملعون و پلید اهل دین 310قاصب بکل دین 310 اهل نابکار 310 بمنافق اول 310 ابله منافقا310 جاهل منافق310 حرامیان عمر310 اباجهل دردین310 فاسق دینه310کفری 310 ابله منافقا 310 منکر310نیرنگ310احمقها احمقها 310 بمار زنگی310کلب کلب هار310 ابله منافقا310جاهل منافق310دلیل نفاقه 310کفری310 منکر 310دلیل نفاقه310جهل عرب310جاهل منافق310جهل عرب 310نیرنگ 310 اباجهل در دین 310گمراه دین 310 جاهل منافق 310 کفری310 دلیل نفاقه 310جهل عرب 310 اباجهل در دین 310حرامیان 310 نامردیه 310دزدانه فدک فاطمه 310 منکر 310 وهابیه منافقی 310 ابله منافقا 310 عمر310 فتنه ها 310+231= 541 ظالم 971-430 مقصر = 541 +430 مقصر = 971 ظالم -310 عمر ظالم 971-310 عمر = 661 عثمان - 430 مقصر = 231 ابوبکر نامردیه 310عمر 310 نیرنگ310نمرودی 310 310ابله منافقا 310جاهل منافق 310به ابحد عمر310نیرنگ 310حرامیان 310جاهل منافق 310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری 310 فاسق دینه 310منکر 310نیرنگ310 عمر310نامردیه310 کفری 310نیرنگ 310گمراه دین310ابله منافقا310 نامردیه310حرامیان 310عمر310منکر 310نمرودی 310نیرنگ310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری310 قاصبان بدین310حرامزاده پلید310 حرامیان 310بدجنس عالم احمقا 310گبر پلید دین 310 منکر 310سگ هار پلید 310وحشی هاریا 310بابقره 310حاهل منافق 310 بمردک پلید 310حرامزاده پلید310 فاسق دینه310کلب کلب هار310جهل مرکبی 310بمار زنگی 310 رمز زناه310 فسق کلیه310گمراه دین310گمراه دین310 فسق دینها 310گمراه دین 310 جاهل منافق310 فاسق دینه 310 فسق دینها310 دزدان فدکه فاطمه 310دزدان فدکه فاطمه310حرامیان310بی ایمان دین اسلام 310گبرپلید دین310 310 حرامیان310 دقلبازملحد310ببقرها 310بقلدره دینه310کلب کلب هار310 جاهل منافق 310نارجهیما 310سم ری310سامری قوم محمد عمرابن خطاء 310 گمراه دین310جهل مرکبی310با کافرها 310بانادانه دین اسلام310 بمردک پلید310 آشوبا310 دقل بازملحد310کفری310 منکر310سامری310 گمراه دین 310جاهل منافق 310حرامیان 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند 310 منکر 310سگ هارپلید310 310کلب کلب هار310وحشی هاریا310فس قینی310ابله منافقا 310سامری 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند310 سامری310 گمراه دین310 مکرن310حرامیان 310بی ایمان دین اسلام310 عمر 310 گمراه دین 310 منکر 310 کفری 310 نامردیه 310 عمر 310 جاهل منافق 310 حرامزاده پلید 310 رمززناه 310 گمراه دین 310منکر 310نامردیه 310با وهابیه نادان دین حق 310 کفری310 نیرنگ310نمرودی 310سامری310 310مار زنگی 310کفری منکر 310جاهل منافق 310 نامردیه 310عمر 310 سگ مردها310نیرنگ 310نمرودی310سامری310 گمراه دین310 مکرن310 خباثتی1512-1202 سه خلیفه = 310 عمر 310نامردیه 310 منکر310 کفری310نیرنگ 310 عمر310بوگند مردابا 310سگ مرد ها 310 کبر پلید دین 310بقلدره دینه 310نار جهیما 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین 310 دلیل نفاق 310 و ابوبکر 231به ابجد خائنان 772-451 عمر و ابوبکر = 231 ابوبکر احمق ملحد 231 احمق ملحد 231 فاسق ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها231 ادیانی جعلی باطل 231 بابی عقلیها231یاابوسفیانی231دورویه 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231 احمق ملحد231 لانه جاسوسیه 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر 231جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند به ابجد اشراردینها772-541= 231 ابوبکر ابوبکر231 نفاق 231 احمق ملحد231 عصیان231فاسق231 قفان231 احمق ملحد 231 قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها 231 بابی عقلیها 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر و عمر 541قاتلی 541 عدواهل بیت 527 +14 معصوم = 541 ابوبکر و عمر 541 عدواهل بیت بوده اند 310بمار زنگی 310

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







+ نوشته شده در سه شنبه 5 تير 1397برچسب:,ساعت 11:1 توسط برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان اسلامه حق 245 علی 110+ 135فاطمه = 245 و آدرس aaaali110.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.به ابجد اسلامه حق 245 یعنی فاطمه و علی 245 وصی پیامبر 359-231 ابوبکر = 128حسین وزیر پیامبر 476 - 231= 245علی فاطمه 245وصی نبیا 169علی مهدی169 با نماینده بحق محمد علی حسن حسین مهدی 245 اسلامه حق 245 یعنی علی110+ +135= 245 اسلامه حق 245 منظور علی و فاطمه پدر مادر شیعیان میباشنددرود و صلوات خدا بر پدر و مادر شیعیان اهل بیت پیغمبر اسلام |




حکم الله حکم قرآن 553 -541 فتنه ها عمر ابوبکر= 12 امام هویت اسلام 553 -541 عمر ابوبکر = 12 قرآن چهار
مذاهب باطل دردین اسلام خدایی بایداز خجالت بمیرند ده سال است قادر به جواب گویی نیستند
مناظره جاثلیق بزرگ مسیحیان با ابوبکر رکب وبا و شکست ابوبکر خائن منافق قاصب جاه طلب
مناظره مامون خلیفه عباسی با علمای 73 فرقه باطل در حقانیت امام علی
شیعه یعنی اصل مذهب اصل اسلام110مذهب واقعی الله شیعه میباشد 110یگانه مذهب الله محمد علی 385 شیعه385
با کلمه 66 الله 66 زنده 66 یگانه66آگاه جهان 66دادگاه مذهب 66 ادیان66 الله 66 امام و اسلام خود را ثاب
سیزده رجب به ابجد سیزده 86+110علی=196 دین اسلام 196 کلید اسلام196 کلید بدین الله 196 امام کل دین 196
گوهر بحر ولایت علی مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست
گریه و خنده پیامبر اسلام =اصل اسلام 253+132 بدین الله = 385 شیعه 385
دین واقعی جهان اسلام است مذهب واقعی جهان شیعه است
به دو ابجد =مجاهد 70+40اصل ولایت 110 علی 110ولی دین110 مجاهد53 احمد53 علی فاطمه53 آل طاها آل یاسین53
مذهب امام اول ثانی ثالث رابع خامس سادس سابع ثامن تاسع عاشرهادی عشر ثانی عشر253+132 اسلام =385 شیعه
انسان خلیفه خداوند برای کارهای ارزشی قایل است به ابجد انسان کامل253+132 اسلام= 385 شیعه 385
بانوی عترت الله زهراست سرحلقه انبیایو اولیاء زهراست
مومن136 آئینه136علی136به ابجد کبیر وصغیر علی 136 مومن الله202 آئینه الله202 محمد علی202آقای من 20202
امیر المومنین 12 حرف و ابجدش58+12= 70+40 اصل ولایت = 110 علی 110ولی دین 110 دین الهی110 یمین110 اصحا
علی 110+135 فاطمه =245 کلید مذهب اسلام 245 علی فاطمه 245 مذهب الله150+46 نماینده الله محمد علی = 19
قرآن 351 یعنی 132 اسلام +202 محمد علی +17 نماز = 351 قرآن 351+34باکلام حق =385 شیعه
دین الله130+183مذهب اسلام +72دین الله130 +183مذهب اسلام +72 کاملترین مذهب امامت 72بدین ها= آدم داود
پسر قرضاوی مفتی اهل سنت مصر شیعه شد ایجانب تمام دکترین دنیا را به مبارزه علمی علم ابجد ریاضی قرآن دع